هرگزاز یادمن ان سروخرامان نرود.......نگاهی به زندگی زنده یاد علی محمدی گرمساری

يلداي باراني

مشغول دل باش نه دل مشغول!!!

هرگزاز یادمن ان سروخرامان نرود.......نگاهی به زندگی زنده یاد علی محمدی گرمساری

او از آنچه در سال‌های پس از انتخابات ۸۸ بر مردم رفت خون ‏دل خورد و رنج بسیار کشید و همین مجموعه آزار‌ها که خانواده و فرزند او را نیز بی‌نصیب نگذاشت، خون بر ‏جگر او پاشید و به بیماری مهلک سرطان کبد دچار کرد و سرانجام پس از تحمل ۱۰ ماه بیماری دردناک و ‏پس از ۵۴ سال زندگی بر مبنای ایمان و عقیده و راستی و مسئولیت با این دنیا وداع کرد.

علی محمدی را اگر بخواهیم معرفی کنیم، عناوین بسیاری را می‌طلبد. او که سال‌ها و بار‌ها در عرصه فرهنگ این کشور گام برداشت، چندین نشر را راه‌اندازی و کتابهای زیادی را به جامعه معرفی کرد و در رسانه‌ها و مطبوعات نیز قلم می‌زد، حالا دیگر نیست. تاب این روزهای کشور را نیاورد که آزادی‌خواهان بسیاری از مردم این سرزمین پشت دیوار‌ها باشند. بار سفر را نه از این کشور که از این دنیا، برای همیشه بست و رفت.

او از آن دست مردمی بود که می‌توان نامش را در کاروان نواندیشان دینی در کنار شریعتی، آیت‌الله منتظری و بسیاری از بزرگان دیگر دانست و این اواخر مسئولیت فرهنگی دفتر آیت‌الله صانعی از مراجع تقلید شیعه را بر عهده داشت.

 نام او برای اهالی فرهنگ و نشر و مطبوعات نامی دیرآشناست. بیش از ربع قرن فعالیت موثر در عرصه ‏نشر و مطبوعات آن هم با سبقه نواندیشی دینی و جهاد در راه نشر حقایق اسلامی از اوان جوانی تا واپسین ‏لحظات عمر کوتاهش، پیشینه‌ای پر بار از او بجا نهاد. از سال‌های جوانی که پیش از انقلاب سپری شد ‏اعتقادش را به اسلام و مکتب تشیع با سخنرانی‌ها و اندیشه‌های دکتر شریعتی باز ‏شناخت و به یکی از راسخ‌ترین پیروان و معتقدان اندیشه او تبدیل شد. سال‌ها به شریعتی عشق ورزید و ‏زاویه نگاه او را به اسلام به عنوان راه اعتقادی خود انتخاب کرد و تا پایان عمر بدان ‏وفادار ماند. در سال‌های اوج گرفتن انقلاب در صف جوانان مبارز آن روز‌ها به امواج انقلاب پیوست. در سال‌های نخست انقلاب گفتگوهایی با شهید دکتر بهشتی و خانم زهرا رهنورد ‏داشت و درباره حقوق و نقش زن در اسلام با آنان به گفتگو نشست. پس از آن با استاد محمدتقی شریعتی و ‏استاد سید غلامرضا سعیدی گفتگو کرد و کوشید اندیشه شریعتی و اسلام‌شناسی او را از نگاه آنان به ‏جوانان نشان دهد. این تلاش او منتج به انتشار کتاب «شریعتی از نگاه دو استاد» شد که در فضای آن سال‌ها ‏که سخن گفتن از شریعتی سخت و سنگین شده بود، درخششی به تمامی داشت و به اصلاح اذهان درباره شریعتی یاری فراوان رساند. او این رسالت را در روزنامه اطلاعات نیز دنبال کرد و ‏زمانی که در سال ۱۳۶۴ مسئولیت صفحه جوانان روزنامه را به عهده داشت در ۴ شماره پی در پی مقاله‌ای ‏با عنوان «شریعتی؛ مهاجر و جستجوگر صمیمی» منتشر کرد که با حمایت و تایید استوار حجت الاسلام دعایی، در آن روز‌ها خوش درخشید و به بالیدن نسل جوان پس از انقلاب یاری فراوان رساند. در ‏ه‌مان زمان مجله «زن مسلمان» را با همکاری جوانانی دلسوخته و دردآشنا و به هزینه شخصی خود منتشر ‏می کرد و در آن نشریه، میان مکتب و ایدئولوژی پیوندی محکم برقرار ساخت. سالیانی در جهاد سازندگی ‏خدمت کرد و با راه‌اندازی انتشارات قدس و پس از آن نشر صراط، کتب جذاب و نوشته‌های اسلام‏‌شناسانه و به زبان جوانان را برای معرفی اسلام منتشر کرد. در مدرسه رسول اکرم از شاگردان ‏مکتب فقهی مرحوم آیت الله العظمی منتظری شد و تا پایان عمر اعتقاد و ایمان خود را به آن فقیه وارسته ‏حفظ کرد و همواره او را الگوی پارسایی و تقوای سیاسی و دینی برای خود می‌دانست. در آغاز دهه شصت به ‏مشاورت فرهنگی شهید رجایی رسید که با شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر دیری نپایید پس به جانب ‏جبهه‌های جنگ تحمیلی رفت و در ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان شهید کوشید. در سمت معاونت ‏فرهنگی تیپ ۸۳ امام جعفر صادق بدون اینکه حقوقی دریافت کند سال‌ها خدمت کرد تا بتواند راه ‏شهیدان و پیام آنان را جاوید نگاه دارد. در‌‌ همان ایام که سید ‏هادی خسروشاهی فصل‌نامه تاریخ و فرهنگ معاصر و هفته‌نامه بعثت را در قم منتشر می‌کرد به عنوان ‏سردبیر این مجلات فعالیت داشت و بعثت را به یکی از نشریات مهم و موثر قم بدل کرد. پس از آن با انتشار ‏روزنامه همشهری، سرپرستی این روزنامه را در شهر قم عهده دار شد و ۱۱ سال این سمت را بر عهده داشت. ‏در‌‌ همان سال‌ها هفته‌نامه «ایمان» را در قم راه‌اندازی کرد.

در اواخر دوران مسئولیتش و همزمان با پیروزی ‏سیدمحمدخاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶، هفته‌نامه «گوناگون» را راه‌اندازی کرد که مدیرمسئولی آن را ‏همسرش، فاطمه فرهمندپور برعهده داشت. در «گوناگون» به نقد منصفانه و شجاعانه سیاست‌های نادرست و ‏تخلفات اعتقادی به نام دین پرداخت و از حقوق مردم و آزادی ملت و نشر حقایق دینی دفاع کرد. هفته‌نامه ‏اش توقیف شد اما علی محمدی از پا ننشست. او که «گوناگون» را با عشق فراوان و باز هم بی‌هیچ کمک ‏دولتی و با سرمایه شخصی منتشر کرده بود این بار به یاری تعاونی ناشران قم رسید و ماهنامه «کتاب قم» را ‏با هدف نقد و معرفی کتب دینی قم در تعاونی ناشران منتشر کرد و دوبار به عنوان نماینده ایران در نمایشگاه بین‌المللی هامبورگ آلمان به معرفی کتب دینی برجسته ایران پرداخت. در این سال‌ها انتشارات «قلم نو» را ‏راه اندازی کرد و نزدیک به ۴۰ عنوان کتاب با موضوع اندیشه دینی و اصلاح دینی به چاپ رساند. پس از آن ‏سال‌ها، باز با اعتقاد به مشی و مرام مصلحانه و مردمی و نواندیشانه آیت الله صانعی، معاونت فرهنگی ‏دفتر مرجعیت تقلید شیعه را بر عهده گرفت و چندین اثر را در راستای نشر و معرفی اندیشه‌های آیت الله ‏صانعی درباره امام حسین و امام خمینی منتشر کرد و نیز سردبیری نشریه «صفیر» را به عنوان ‏مطبوعه‌ای برای بازتاب و شرح نظریات و اعتقادات آیت الله صانعی در زمینه‌های فقهی و سیاسی و اجتماعی ‏به عهده گرفت. در کنار این فعالیت‌ها به بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی برای فعالیت‌هایشان در ‏قم یاری رساند و از کار فکری و فرهنگی هرگز باز نایستاد. ‏

زنده یاد علی محمدی، مردی با احساس مسئولیت فراوان و مهربان بود و دستی گشاده به خیر داشت و در ‏تمام مسئولیت‌های خود برای بسیاری از جوانان شهر قم کار و شغل مهیا کرد و یا پشتیبان جوانانی شد ‏که حامی نداشتند. از اعتبار خود بار‌ها خرج کرد تا جوانی به کاری مشغول شود و از جای دیگر ضربه نخورد. ‏بسیار معتقد به اسلام و تشیع و دوستدار آگاه و عامل اهل بیت بود و در تمام زندگی در مسیر اعتقادش ‏زیست و از آلودن به جوانبی که بدان اعتقاد نداشت دوری جست. به انقلاب برای احقاق حقوق ملت و برپایی ‏آیین اسلام اصیل اعتقاد راسخ داشت و از این رو از آنچه در سال‌های پس از انتخابات ۸۸ بر مردم رفت خون ‏دل خورد و رنج بسیار کشید و همین مجموعه آزار‌ها که خانواده و فرزند او را نیز بی‌نصیب نگذاشت، خون بر ‏جگر او پاشید و به بیماری مهلک سرطان کبد دچار کرد و سرانجام پس از تحمل ۱۰ ماه بیماری دردناک و ‏پس از ۵۴ سال زندگی بر مبنای ایمان و عقیده و راستی و مسئولیت به دیدار معبود خود شتافت. ‏

هجرت نابهنگام علی هر چند برای دوستان و آشنایانش تلخ و سخت است، ولی برای او که روزگار را ناسازگار با آرزو و آرمان‌هایش می‌دید و از دیدن رنج مردم خون به جگر می‌شد، آرامش و آسودگی به همراه خواهد داشت.

نسلی از این دست که تمامی عمر خود را برای ساختن آرمان‌شهر خود صرف کرده‌اند، نمی‌توانند بر ویرانه‌های آرمان‌شهر زندگی آسوده و راحتی داشته باشند. چنین بود که علی نیز راه هجرت را در پیش گرفت و رفت



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 26 مرداد 1393برچسب:,

] [ 14:33 ] [ عباس علي ارزومند ]

[ ]